سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون خرد کمال گیرد ، گفتار نقصان پذیرد . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 88 آذر 9 , ساعت 10:11 صبح
 

یکی ازمهمترین مسایل و مشکلات اجتماعی امروز درکشورها وفرهنگهای گوناگون ناهنجاری رفتاری، به عبارتی اختلالات رفتاری می باشد. کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری دچار یک تضاد و آشفتگی روانی و رفتاری می باشند. معمولاً این کودکان در رفتارها واعمالشان نسبت به کودکان هم سن و سالشان نقصان واشکالاتی دیده می شود.کودکی که دچار اختلالات رفتاری است به آسانی نمی تواند با دیگران ارتباط درحال مثبت ومفید برقرار کند. این کودکان ازلحاظ روانی دچار مشکل بوده ورفتارهایی ازخود نشان می دهند که نامناسب و نامعقول است ولی این رفتارها موقتی بوده وبستگی به زمان و فشارهایی دارد که برآنها وارد شده باشد. ولی کودکان مبتلا به اختلال رفتاری اعمالی ازخود نشان می دهندکه خاص یک موقعیت به خصوص نبوده ومناسب با سطح رشدشان نمی باشد.

 در حال حاضرجامعه باید شناخت کافی ازاین کودکان داشته باشد و به جای نادیده انگاشتن آنها، باتوجه به امکاناتی که دارد مشکلات آنها را برطرف نماید. زیرا این موضوع روز به روز اهمیت خود را نشان می دهد. ما می توانیم با برطرف کردن مشکلات جزئی کودکان مانع آن شویم که مشکلات آنها سخت تر و شدیدترشود و به دنبال آن جا معه ای سالم وخوب برای فرزندا نمان درست نماییم.

پرخاشگری

پرخاشگری یکی از رایج ترین واکنش های کودک نسبت به ناراحتی ها و ناکامی هاست که به منظورصدمه رساندن به دیگران، کسب پاداش، ارضای نیازها، یا رفع موانع انجام می شود. چون تمام اعمال و رفتارهای انسان دارای هدف است، رفتار پرخاشگرانه نیز هدف دارد. هدف، مهمترین عامل در توجیه نوع رفتار است. براساس شناخت هدف،   می توان بین اعمال و رفتارهای گوناگون وجه تمایز قائل شد وآن ها را در زمره رفتارهای سالم یا پرخاشگرانه برشمرد.

ممکن است دو عمل یکسان در یک زمان با دو هدف متفاوت انجام گیرد که یکی رفتار سالم و دیگری رفتار پرخاشگرانه تلقی می شود.

به طور کلی پرخاشگری، رفتارهای تهاجمی و خصمانه و واکنشی نسبت به ناکامی ها و سرکوبی امیال است که زاییده تعامل پیچیده بین وضعیت محیطی وتغییرات بیوشیمیایی و عوامل فرهنگی وپاسخ های آموخته شده است و به صورت ضرب و جرح و آزار و اذیت و تخریب و صدمه رسانی به دیگران بروز می کند. می توان پرخاشگری را واکنش دفاعی دانست که هدف آن رفع مانع و حذف عامل تهدید است.

درصد شیوع

محققان مختلف درباره درصد اختلالات رفتاری، ارقام گوناگونی را گزارش کرده اند. این اختلاف در گزارش و اعلام میزان و درصد اختلالات رفتاری بستگی به عوامل متعددی دارد که مهمترین آن ها عبارتند از:

·        اهداف، نگرش ها و ویژگی های سازمان یا فردی که ارقام یاد شده را برآوردمی کند.

·        تعریفی که برای اختلالات رفتاری به کار برده می شود.

·        علت یا عللی که منشأ اختلالات رفتاری تلقی می شود.

·        وسیله یا وسایل اندازه گیری و ارزشیابی که در تشخیص اختلالات رفتاری از آن ها استفاده می شود.  

تا کنون ارقام گزارش شده درباره کودکان با اختلالات رفتاری کمتر از 2 درصد نبوده است، هرچند که شناسایی آنان بسیار دقیق و به لحاظ معیارهای معین و مشخص و با نظارت متخصصین انجام گرفته باشد. بنابر این، اگر همین پایین ترین رقم گزارش شده، یعنی 2 درصد را برای جمعیت مدرسه ای جامعه ایران بپذیریم، درحدود حداقل سیصدهزار نفر دانش آموز با مشکلات رفتاری خواهیم داشت که به کمک های جدی متخصصان استثنایی و روان شناسان و نیز آموزش و پرورش ویژه نیاز دارند تا بتوانند مسائل و مشکلات یا تضادهای عاطفی خویش را حل کرده و تعادل لازم را به دست آورند.

ملاک های تشخیصی

در صورت روبه رو شدن دانش آموز با حداقل6 مورد دراین طبقه بندی قرارمی گیرد.

علل مشکل

نظرات در مورد علل پرخاشگری بسیار متنوع است، دیدگاه های مختلفی از زمان های قدیم در مورد علت آن وجود داشته است و تحقیقات وسیعی صورت گرفته است که اینک به تعدادی از نظرات اشاره می شود:

دارای رفتارهای بی رحمانه نسبت به همسالان خود است(مثل کتک زدن،مشت زدن).

با کوچک ترین مخالفتی با کارها و نظراتش شروع به بد دهنی و ناسزاگویی می کند.

علاقه و وابستگی به گروه یا افرادی ندارد.

نسبت به بزرگترها حالت منفی گرایانه و خود را بی اعتنا و کله شق جلوه می دهد.

زود عصبانی می شود.

در کارهای گروهی همکاری نمی کند.

کمتر احساس گناه و پشیمانی از رفتار و اعمال خود دارد.

مقررات کلاس را برهم می زند.

وسایل اطرافیان خود را بدون دلیل خراب می کند.

از قبول راهنمایی دیگران سر باز می زند.

غالباً دروغ می گوید.

غالباً از مدرسه فرار نموده است.

حداقل دو بار از مدرسه فرار نموده است.

درمقابل رفتارهای خشن خود دیگران را مقصر می داند.

بیشتر تنهاست و از اجتماع کناره گیری می کند.

در مقابل افراد کوچکتر از خود قلدری می کند.

دوستان محدود خود را از افراد کوچکتر و یا خیلی بزرگتر انتخاب می کند.

 

دیدگاه فروید: آن را ناشی از غریزه مرگ می داند که هدف آن طولانی تر کردن زندگی است و پرخاشگری به طور ساده واکنش در مقابل توقف یا ابطال تکانه های ایبدویی است.

دیدگاه کنراد ولورنز: پرخاشگری را نتیجه جنگیدن می داند.

دیدگاه جان دالر: فرضیه ناکامی را مطرح می کند که هنگامی که فرد با شکست در مقابل خواسته های خود روبه رو می شود و ناکام در رسیدن به هدف می گردد این عامل، تحریکی می گردد تا به طرف شئ یا شخصی که عامل شکست او بوده حالت پرخاشگری بگیرد به خصوص زمانی که ناکامی شدید باشد و فرد احساس استبداد و ناحقی در مورد هدف خود بکند.

دیدگاه بیولوژیکی: پرخاشگری ممکن است ناشی از اختلالات یا بیماری های جسمی باشد. یا اشکال در عملکرد سیستم مرکزی اعصاب، وجود ضایعات مغزی، اختلال در ترشح غدد و تحریک هیپوتالاموس موجب بروز رفتارهای پرخاشگرانه می شود.

دیدگاه اجتماعی: باندورا پرخاشگری را در اثر عوامل اجتماعی که فرد فرا می گیرد، می داند. او معتقد است پرخاشگری نه فطری است و نه سائق ها و نیازها عامل ایجاد کننده آن هستند و نه از ناکامی ریشه می گیرد. بلکه انسان با توجه به تجربیات گذشته واکنش های پرخاشگری را از جامعه کسب می نماید و به علت در یافت پاداش و یا به دست آوردن آن در شرایط اجتماعی و محیطی پرخاشگری او تقویت می شود که تحقیقاتی را روی کودکان و تماشای تلویزیون و اثرات آن در بالا رفتن میزان پرخاشگری انجام داده است. آلودگی هوا نظیر بوهای متصاعد شده از اتومبیل و کارخانجات، خود عامل پرخاشگری در جوامع امروزی می باشد. سر و صدا، تراکم جمعیت، فیلم های خشونت آمیز بر پرخاشگری می افزاید.

عوامل محیطی: پرخاشگری رفتاری آموخته شده است. اگر کودک به هدفش نرسد و نا کام شود، یکی از رفتارهای او رفتارهای پرخاشگرانه خواهد بود که بدان وسیله نیاز درونی خود را برآورده می سازد. اگر کودکی از طریق توسل به رفتارهای پرخاشگرانه به خواسته هایش برسد، به تدریج می آموزد که در آینده، بیشتر از اینگونه رفتارها استفاده کند.

در این زمینه، خانواده و مدرسه و جامعه نقش بسیار مهمی دارند. بی توجهی یا توجه افراطی اعضای خانواده و مدرسه و جامعه نقش بسیار مهمی دارند.

بی توجهی یا توجه افراطی اعضای خانواده به کودک، تنبیه های شدید، تبعیض ها و بی عدالتی ها بین فرزندان، تشویق های بیجا، حسادت و احساس ناامنی، واگذاری کارهای فراوان و کارهای خارج از توان به کودک، نزاع ها و کشمکش های خانوادگی، بی ارزش شمردن کودک، دخالت های بیش از حد و بی مورد بزرگتران در کارهای کودکان، ممانعت از فعالیت های کودک و عدم استفاده صحیح از اوقات فراغت، رفتارهای متناقض والدین در تربیت کودک، غیبت های طولانی والدین و فقر اقتصادی خانواده می تواند به بروز رفتارهای پرخاشگرانه بیانجامد.

همچنین کودکان با مشاهده رفتارهای پرخاشگرانه و تهدید آمیز معلمان و دوستان در مدرسه، ملاحظه صحنه های درگیری خشن و کشت و کشتار و شنیدن داستان های خشونت آمیز، رفتار پرخاشگرانه را می آموزند.ادامه دارد

 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ